آیا وصیت را کسی جز صاحبش میتواند ادعا کند؟
همانگونه که قبلا عرض شد، وقتی اهل بیت ع، برای شناخت صاحب این امر، نشانه و بینهای معرفی میکنند، قطعا باید این بینه و نشانه از ادعای مدعیان دروغین محفوظ و مصون باشد، وگرنه چگونه میتوان نشانهای را که مدعی دروغین نیز بتواند با آن ادعا و سبب گمراهی امت شود را بینه دانست؟
یعنی چگونه ممکن است اهل بیت ع، نشانهای برای قائم ع ذکر کنند که مدعی دروغینی بتواند آن را ادعا کند و در محدوده علم اهل بیت ع نگنجیده باشد!؟ حاشا و کلا و چگونه ممکن است که وصیتی که پیامبر اعظم ص، آن را تضمین کننده و بازدارنده عدم گمراهی امت خویش برای کسی که به آن تمسک کند معرفی فرمود، بر خلاف تضمین پیامبر ص، باعث گمراهی متمسکین به آن شود؟؟ حاشا و کلا به راستی ضمانت اجرایی فرمایش پیامبر ص در خصوص این وصیت که آن را بازدارنده از گمراهی تا ابد برای متمسکین به آن توصیف فرموده چیست؟
(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ * وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ). [زخرف 57-61)]
(و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند] * و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او، آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند * [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست * و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار دهيم * و همانا آن نشانهاى براى [فهم] رستاخيز است پس زنهار در آن ترديد مكن و از من پيروى كنيد اين است راه راست).
قريش و عرب با مغالطهای که آن را به صورت سؤال در میآوردند و پاسخ آن را از محمد(ص) میخواستند مجادله میکردند، و سؤال آنها مقايسهی بين الوهيت بتهايشان که مدعی آنها هستند و بين الوهيت عيسی که مسيحيان آن را برای عيسی ع مدعی میشدند ، بود، و این در حالی بود که محمد ص که مورد سوال قرار میگرفت و الوهيت بتها را منکر میشد، و در همان حال به الوهيت مطلق عيسی ع نیز اعتقادی نداشت، بلکه می فرمود عيسی ع انسانی و بندهای از بندگان خدا و خليفهای از خلفای الهی بر روی زمين است. و به همین دلیل، خدا، حال آنها را به مردمی جدل پيشه توصيف نمود، زيرا سؤال بر فرضی نادرست بنا شده که شخص مورد سوال یعنی محمد ص به آن اقرار ندارد و در مورد آن سخن نمیگويد و امامان کفر وقتی گرفتار ادله الهی میشوند، از این روشها استفاده میکنند، یعنی سؤالی را بر مبنای مغالطه و فرضی نادرست مطرح میکنند که شخص مورد سوال به آن اقرار ندارد و آن را نمیگوید تا به این وسیله بر دعوت الهی اشکال وارد کنند و آنان به دنبال پاسخی برای مغالطه و سؤال نادرست خود که مبنای آن اشتباه است، میباشند، و پاسخشان، این است که سؤال مبتنی بر فرضی نادرست است، تا آشکار شود که آنها فقط به دنبال جدل هستند و این موضوع همانگونه است که قرآن آنها را توصيف نمود: (...مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ)، (آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدل پيشهاند)،و سپس متن الهی به سخنی ديگر انتقال يافت: (وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ)، (و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار میدهيم)،
يعنی اگر بخواهيم قطعاً از شما خلفائی قرار میدهيم- که مانند فرشتگان معصوم، مخلص و پاک باشند- تا خلفای خدای سبحان و تعالی بعد از محمد (ص) باشند و بعد از آنکه محمد (ع) به ملأ أعلی منتقل شد، جانشین او باشند و گروهی از آنها جانشین گروهی دیگر شوند همانطور که خدای سبحان قبل از اين، عيسی ع را بنده خدا و خليفهای از خدا در زمين قرار داد. خدای متعال در مورد عيسیع فرمود: (و جعلناه)( او را قرار دادهايم ) سپس فرمود (لجعلنا منکم )(قطعا از شما قرار میدهيم ) و (جعل) قرار دادن در این دو، يکی است،
(إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ* وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم) (([عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهادیم و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدیم نيست* و اگر بخواهیم از شما قرار می داديم... )) يعنی عيسی ع را مثال، الگو و رهبری که به او اقتدا ميشد، قرار داد و بنی اسرائيل از او تبعيت میکردند و اگر خدا بخواهد از شما نیز خلفايی در اين امت بر میگزيند تا به آنها اقتدا کنيد و از آنها تعليم بيابيد و آنها مثالی نمونه هستند که شما آنها را الگوی خود میگیرید، همانگونه که خدای تعالی عيسی ع را برگزيد(مثالی برای بنی اسرائيل ). و در حقيقت تعجبی بی پایان از آن کسانی که خودشان را مفسر قرآن میشمارند و میگويند مراد در اينجا ( بدلا منکم) (عوض از شما) است و اگر ممکن باشد که به اين صورت قبيح با اضافه کردن الفاظ، معانی دگرگون شود به گونهای که منفی، مثبت و مثبت منفی گردد، برای کلام معنایی باقی نمیماند. پس چگونه عاقل میگويد که معنی (منکم=از شما ) همان ( بدلا منکم = در عوض شما) است
اين همانند کسی است که میگويد معنی ( بله ) همان ( خير ) است و معنی ( خير ) همان ( بله ) میباشد!؟ این در حالی است که تعدادی از جن يا انس در قران به دلیلی مانند تشابهشان در طاعت و پاکیزگی و طهارت باطن يا بر حسب ارتقاء در آسمان ها، از فرشتگان حساب شدهاند ،
و این برخی سخنان مفسران در مورد این آیه است :
طبرسی : جعلنا منکم یعنی بدل از شما ای فرزندان آدم (ملائکة فی الارض یخلفون )(فرشتگانی در زمین جایگزین فرزندان آدم میشدند ) یعنی جانشین آنان میشدند و معنی : اگر میخواستیم شما را هلاک میکردیم و به جای شما فرشتگان را در زمین جای میدادیم تا آن را آباد کنند و خدا را عبادت کنند )(مجمع البیان ج 9 ص 90 )
مکارم شیرازی : تا گمان نکنند که خدا محتاج عبادتهای آنهاست و او اصرار بر عبادات آنها دارد و او در آیه بعد میآورد که ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی فرشتگانی که خاضع فرمانهای خدا باشند و جز طاعت و عبادت خدا را نشناسند (تفسیر نمونه ج 16ص 81)
طبری : ( از مجاهد سخن خدا که ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی زمین را به جای شما آباد کنند (جامع البیان جلد 25ص115)
ابن کثیر : ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی به جای شما فرشتگان در زمین جایگزین شوند (تفسیر ابن کثیر جلد 4 ص 143))
آری، خدا ابليس (لع) را از ملائکه محسوب نمود زيرا که قبل از عصيانش و به حسب ارتقائش در آسمانها از ملائکه محسوب میشد
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُوا لِاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّاّ إِبْلِيسَ أَبَى﴾ ]طه:116)(به ياد آر وقتی که به فرشتگان گفتيم برای آدم سجده کنيد پس سجده کردند مگر ابليس که خودداری و امتناع کرد. طه 116)
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُواْ لِادَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّاَ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴾( به ياد آر وقتی به ملائکه گفتيم برای آدم سجده کنيد پس سجده کردند مگر ابليس که خودداری و تکبر ورزيد و او از کافران بود. بقره 34 ).
و برگزيدن در آيات قبل، همان برانگيختن اول برای آدم که خليفه خدا در زمين بود، میباشد
﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَة قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴾(( به ياد آر وقتی که پروردگارت به فرشتگان فرمود من در زمين خليفهای خواهم گماشت؛ گفتند آيا میخواهی کسی که در آن فساد کند و خون ها را بريزد قرار دهی و این در حالی است که ما تو را تسبيح و تقديس میکنيم؛ فرمود من چيزی میدانم که شما نمیدانيد. بقره 30 )
و این برگزیدن ، همان گماشتن حضرت داود ع به عنوان خليفهای در زمين است
﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴾ (( ای داوود ما تو را خليفه ای در زمين گمارديم پس با حق بين مردم حکم کن و از هوا و هوس تبعيت نکن براستی که هوس، تو را از راه خدا گمراه میکند همانا کسانی که از راه خدا گمراه میشوند به دلیل آنکه روز حساب را فراموش کردند برای آنها عذابی شديد میباشد. (ص 26.)
و اگر آيات را مرتب کنیم و آنها را به طور متوالی بخوانيم در میيابيم که قرآن به طور واضح امر گماردن جانشین را با آدم ع شروع کرد و این برگزیدن جانشین تا بعد از محمد(ص) ادامه مییابد
﴿.... وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَة ...... يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ........ إِنْ هُوَ إِلا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلَ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ ....... وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَاَئِكَةً فِي الْارْضِ يَخْلُفُونَ ﴾. (... وقتی پروردگارت به فرشتگان فرمود من خليفه ای را در زمين خواهم گماشت.... ای داوود ما تو را خليفه در زمين قرار داده ايم پس با حق بين مردم حکم کن.......همانا او جز بنده ای که بر او نعمت بخشيديم نيست و او را مثالی برای بنی اسرائيل قرار داده ايم...... و اگر میخواستيم قطعا از شما ملائکهای در زمين قرار میداديم که خلافت را برعهده گیرند)).
و خدای سبحان و متعال خواست و انچه اراده کرد به انجام رساند و فرشتگانی را بعد از محمد ص، جانشین او گرداند همانگونه که عيسی ع را قبل از محمد(ص) گماشت و این فرشتگان، همان آل محمد(ص) از امامان و مهديين میباشند
(... رسو ل الله ص نشسته بود که علی ع بر ایشان وارد شد و رسول الله ص به او گفت : تو شباهتی با عیسی ابن مریم داری و اگر گروهی از امتم در مورد تو آن چیزی را نمیگفتند که نصاری در مورد عیسی ابن مریم گفتند ، در مورد تو سنخنی میگفتم که چون از میان جمعیتی رد میشدی از خاک پایت، تمنای برکت کنند در این حال گروهی از اعرابیون و مغیرة ابن شعبه خشمگین شدند و گفتند که در مورد پسر عمویش مثالی جز عیسی نیاورد و پس از خشم آنها، خدا این آیه را فرستاد :
(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم)
(و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند] * و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او، آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند * [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست * و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار میدهيم)
یعنی از بنی هاشم (ملائکة فی الارض یخلفون ) (فرشتگانی را قرار میدادیم که در زمین جانشین شوند )
حارث ابن عمرو از این ماجرا خشمگین شد و گفت : خدایا اگر این حق باشد و بنی هاشم یکی پس از دیگری جایگزین شوند بر ما سنگی بباران یا عذابی دردناک به ما بده )پس خدا در جواب حارث، این آیه را نازل کرد : (خدا در حالی که تو در میان ایشانی و یا آنان در حال استغفارند ، آنان را عذاب نمیکند ) و رسول الله ص به او گفت: یا توبه کن یا از اینجا برو (رحلت کن )
... به رسول الله اعتراض کرد و رسول الله ص فرمود : این از طرف من نیست بلکه از طرف خدای تبارک و تعالی است . باز حارث گفت : دلم میخواهد توبه کنم ولی از نزد تو میروم ... همینکه از شهر خارج شد، جندله آمد و سر از تنش جدا کرد )(الکافی جلد 8 ص 57)
و به همين دلیل خدای سبحان،کلامش را با این عبارت به پایان برد: (﴿و إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴾ (و همانا آن نشانهاى براى رستاخيز است پس مبادا در آن ترديد کنی و از من پيروى كنيد این راه راست است )
یعنی همانا این گماشتن الهی(لجعلنا منکم) ( قطعا از شما میگماريم) – و آنچه در يگانه وصيت محمد (ص) در شب وفاتش نقل شده است – علمی است که بواسطه آن، دين حق خدا تا روز قيامت شناخته میشود و همانگونه میباشد که رسول خدا (ص) آن را توصيف نمود که آن نوشته، بازدارنده از گمراهی تا ابد است (و انه لعلم للساعه) ( و آن نشانهای برای رستاخیز است )،
(روایات هر دو فرقه که تاکید میکند منظور از این آیه ، آل محمد ع هستند
1- ابا عبد الله ع در مورد ایه (و انه لعلم للساعة )( و آن نشانه ای برای رستاخیز است ) فرمود : معنی آن امیر المومنین است و فرمود که رسول الله ص فرمود : ای علی ! تو پرچم این امت هستی ، هر که از تو تبعیت کند ، نجات مییابد و هر که با تو مخالفت کند ، هلاک میشود و نابود میگردد )(البرهان ج4 ص 897)
2- اباجعفر ع در مورد ایه (هل ینظرون الا الساعة ان یاتیهم بغتة )(ایا منتظر چیزی جز رستاخیز هستند که ناگهان آنها را دریابد ) فرمود : ان ساعت قائم است که ناگهان آنها را درمییابد (تاویل الایات الظاهرة ج2ص571)
3- رسول الله در مورد (انه لعلم للساعة )( آن، علم به زمان رستاخیز است ) فرمود: ستارگان امان اهل آسمانند، آنگاه که ستارهها بروند، وعده اهل آسمان فرا میرسد و من تا باشم، امان اصحابم هستم و وقتی بروم، وعده آنها فرا میرسد و اهل بیت من، امام امتم میباشند و آنگاه که بروند، وعده امتم فرا میرسد ... )(المستدرک ج 2 ص 448)
4- مقاتل در مورد (انه لعلم للساعة )(آن، علم به زمان رستاخیز است ) گفت: در مورد مهدی آخر الزمان است (فیض القدیر جلد 5 ص 383)
و خدا میفرمايد: آن، اینگونه است پس شک نکنيد که آن بازدارنده از گمراهی و انحراف در هنگام قيامت صغری است و بازدارندگی از گمراهی هنگام ظهور کسی است که با اين نص(وصيت) احتجاج میکند، و کسی که با اين نص(وصيت) احتجاج میکند، او صاحب آن است؛ در غير اين صورت صحيح نيست که این وصیت، به بازدارندگی از گمراهی برای کسی که به آن تمسک کند، وصف شود،
و اگر این وصیت از طرف خدا حفظ نشود تا صاحبش مدعی آن شود و دروغگويان و باطلان بتوانند ، ادعای آن را کنند، قطعا وصف بازدارندگی از گمراهی برای آن، دروغ و فريب برای کسانی است که مکلف به تبعيت باطل هستند،
و اين امر از دانای صادق و حکيم مطلق سبحان صادر نمیشود، (این عبارت آشکار میکند که حفاظت الهی از این نص در نهایت در صورتی تحقق مییابد که تنها صاحب نص با آن احتجاج کند و فقط او بتواند نص را کشف کند و هر ادعایی بر وصایت بدون وصیت، ادعای نادانی است که بیارزش میباشد و اگر نص مربوط به او باشد ، پیش از آنکه دیگری ، او را به نص بخواند، خود او به سوی نص هدایت میشود و حال این نادان، تماما مشابه کسی است که امروز بیاید و مدعی شود که او نظریه نسبیت را کشف کرد و کمترین چیزی که در مورد او گفته میشود ، این است که او دیوانه و بی خرد است )
لذا زمانی که صاحب این نوشته، آن را بلند کرد، شک نکنيد که وقت قيامت صغری است ( فلا تمترن بها) ( مبادا در آن ترديد کنی) و کسی که اين کتاب را بلند کند، صاحبش میباشد،
پس اگر میخواهيد از گمراهی و انحراف نجات يابيد با قبول وصيتش، از محمد ص تبعيت کنيد همان وصيتی که در شب وفاتش ايراد فرمود؛ آن وصیتی که در آن علمی موجود است که برای نجات ابدی شما کافی است و در این وصیت، علم به قیامت و شناخت حقيقت در هنگام قيام ، و تشخيص مدعی در زمانی که اين نوشته را که بازدارنده از گمراهی است، بلند کند، موجود میباشد (و اتبعون هدا صراط مستقیم) ( از من تبعيت کنيد اين راه راست است ) يعنی از محمد ص در وصيتش که از طرف خدا است و اشاره به کسانی دارد که بعد از او خلیفه و جانشین هستند، تبعیت کنید
و آل محمد در روایاتشان مشخص کردند که صاحب امر، با این وصیت شناخته میشود :
امام صادق ع در مورد روش شناخت قائم فرمود : با سکینه و وقار و علم و وصیت شناخته میشود (الخصال، الصدوق، ص 200 )
همانگونه که قبلا عرض شد، وقتی اهل بیت ع، برای شناخت صاحب این امر، نشانه و بینهای معرفی میکنند، قطعا باید این بینه و نشانه از ادعای مدعیان دروغین محفوظ و مصون باشد، وگرنه چگونه میتوان نشانهای را که مدعی دروغین نیز بتواند با آن ادعا و سبب گمراهی امت شود را بینه دانست؟
یعنی چگونه ممکن است اهل بیت ع، نشانهای برای قائم ع ذکر کنند که مدعی دروغینی بتواند آن را ادعا کند و در محدوده علم اهل بیت ع نگنجیده باشد!؟ حاشا و کلا و چگونه ممکن است که وصیتی که پیامبر اعظم ص، آن را تضمین کننده و بازدارنده عدم گمراهی امت خویش برای کسی که به آن تمسک کند معرفی فرمود، بر خلاف تضمین پیامبر ص، باعث گمراهی متمسکین به آن شود؟؟ حاشا و کلا به راستی ضمانت اجرایی فرمایش پیامبر ص در خصوص این وصیت که آن را بازدارنده از گمراهی تا ابد برای متمسکین به آن توصیف فرموده چیست؟
(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ * وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ). [زخرف 57-61)]
(و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند] * و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او، آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند * [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست * و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار دهيم * و همانا آن نشانهاى براى [فهم] رستاخيز است پس زنهار در آن ترديد مكن و از من پيروى كنيد اين است راه راست).
قريش و عرب با مغالطهای که آن را به صورت سؤال در میآوردند و پاسخ آن را از محمد(ص) میخواستند مجادله میکردند، و سؤال آنها مقايسهی بين الوهيت بتهايشان که مدعی آنها هستند و بين الوهيت عيسی که مسيحيان آن را برای عيسی ع مدعی میشدند ، بود، و این در حالی بود که محمد ص که مورد سوال قرار میگرفت و الوهيت بتها را منکر میشد، و در همان حال به الوهيت مطلق عيسی ع نیز اعتقادی نداشت، بلکه می فرمود عيسی ع انسانی و بندهای از بندگان خدا و خليفهای از خلفای الهی بر روی زمين است. و به همین دلیل، خدا، حال آنها را به مردمی جدل پيشه توصيف نمود، زيرا سؤال بر فرضی نادرست بنا شده که شخص مورد سوال یعنی محمد ص به آن اقرار ندارد و در مورد آن سخن نمیگويد و امامان کفر وقتی گرفتار ادله الهی میشوند، از این روشها استفاده میکنند، یعنی سؤالی را بر مبنای مغالطه و فرضی نادرست مطرح میکنند که شخص مورد سوال به آن اقرار ندارد و آن را نمیگوید تا به این وسیله بر دعوت الهی اشکال وارد کنند و آنان به دنبال پاسخی برای مغالطه و سؤال نادرست خود که مبنای آن اشتباه است، میباشند، و پاسخشان، این است که سؤال مبتنی بر فرضی نادرست است، تا آشکار شود که آنها فقط به دنبال جدل هستند و این موضوع همانگونه است که قرآن آنها را توصيف نمود: (...مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ)، (آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدل پيشهاند)،و سپس متن الهی به سخنی ديگر انتقال يافت: (وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ)، (و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار میدهيم)،
يعنی اگر بخواهيم قطعاً از شما خلفائی قرار میدهيم- که مانند فرشتگان معصوم، مخلص و پاک باشند- تا خلفای خدای سبحان و تعالی بعد از محمد (ص) باشند و بعد از آنکه محمد (ع) به ملأ أعلی منتقل شد، جانشین او باشند و گروهی از آنها جانشین گروهی دیگر شوند همانطور که خدای سبحان قبل از اين، عيسی ع را بنده خدا و خليفهای از خدا در زمين قرار داد. خدای متعال در مورد عيسیع فرمود: (و جعلناه)( او را قرار دادهايم ) سپس فرمود (لجعلنا منکم )(قطعا از شما قرار میدهيم ) و (جعل) قرار دادن در این دو، يکی است،
(إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ* وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم) (([عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهادیم و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدیم نيست* و اگر بخواهیم از شما قرار می داديم... )) يعنی عيسی ع را مثال، الگو و رهبری که به او اقتدا ميشد، قرار داد و بنی اسرائيل از او تبعيت میکردند و اگر خدا بخواهد از شما نیز خلفايی در اين امت بر میگزيند تا به آنها اقتدا کنيد و از آنها تعليم بيابيد و آنها مثالی نمونه هستند که شما آنها را الگوی خود میگیرید، همانگونه که خدای تعالی عيسی ع را برگزيد(مثالی برای بنی اسرائيل ). و در حقيقت تعجبی بی پایان از آن کسانی که خودشان را مفسر قرآن میشمارند و میگويند مراد در اينجا ( بدلا منکم) (عوض از شما) است و اگر ممکن باشد که به اين صورت قبيح با اضافه کردن الفاظ، معانی دگرگون شود به گونهای که منفی، مثبت و مثبت منفی گردد، برای کلام معنایی باقی نمیماند. پس چگونه عاقل میگويد که معنی (منکم=از شما ) همان ( بدلا منکم = در عوض شما) است
اين همانند کسی است که میگويد معنی ( بله ) همان ( خير ) است و معنی ( خير ) همان ( بله ) میباشد!؟ این در حالی است که تعدادی از جن يا انس در قران به دلیلی مانند تشابهشان در طاعت و پاکیزگی و طهارت باطن يا بر حسب ارتقاء در آسمان ها، از فرشتگان حساب شدهاند ،
و این برخی سخنان مفسران در مورد این آیه است :
طبرسی : جعلنا منکم یعنی بدل از شما ای فرزندان آدم (ملائکة فی الارض یخلفون )(فرشتگانی در زمین جایگزین فرزندان آدم میشدند ) یعنی جانشین آنان میشدند و معنی : اگر میخواستیم شما را هلاک میکردیم و به جای شما فرشتگان را در زمین جای میدادیم تا آن را آباد کنند و خدا را عبادت کنند )(مجمع البیان ج 9 ص 90 )
مکارم شیرازی : تا گمان نکنند که خدا محتاج عبادتهای آنهاست و او اصرار بر عبادات آنها دارد و او در آیه بعد میآورد که ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی فرشتگانی که خاضع فرمانهای خدا باشند و جز طاعت و عبادت خدا را نشناسند (تفسیر نمونه ج 16ص 81)
طبری : ( از مجاهد سخن خدا که ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی زمین را به جای شما آباد کنند (جامع البیان جلد 25ص115)
ابن کثیر : ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی به جای شما فرشتگان در زمین جایگزین شوند (تفسیر ابن کثیر جلد 4 ص 143))
آری، خدا ابليس (لع) را از ملائکه محسوب نمود زيرا که قبل از عصيانش و به حسب ارتقائش در آسمانها از ملائکه محسوب میشد
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُوا لِاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّاّ إِبْلِيسَ أَبَى﴾ ]طه:116)(به ياد آر وقتی که به فرشتگان گفتيم برای آدم سجده کنيد پس سجده کردند مگر ابليس که خودداری و امتناع کرد. طه 116)
﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُواْ لِادَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّاَ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴾( به ياد آر وقتی به ملائکه گفتيم برای آدم سجده کنيد پس سجده کردند مگر ابليس که خودداری و تکبر ورزيد و او از کافران بود. بقره 34 ).
و برگزيدن در آيات قبل، همان برانگيختن اول برای آدم که خليفه خدا در زمين بود، میباشد
﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَة قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴾(( به ياد آر وقتی که پروردگارت به فرشتگان فرمود من در زمين خليفهای خواهم گماشت؛ گفتند آيا میخواهی کسی که در آن فساد کند و خون ها را بريزد قرار دهی و این در حالی است که ما تو را تسبيح و تقديس میکنيم؛ فرمود من چيزی میدانم که شما نمیدانيد. بقره 30 )
و این برگزیدن ، همان گماشتن حضرت داود ع به عنوان خليفهای در زمين است
﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴾ (( ای داوود ما تو را خليفه ای در زمين گمارديم پس با حق بين مردم حکم کن و از هوا و هوس تبعيت نکن براستی که هوس، تو را از راه خدا گمراه میکند همانا کسانی که از راه خدا گمراه میشوند به دلیل آنکه روز حساب را فراموش کردند برای آنها عذابی شديد میباشد. (ص 26.)
و اگر آيات را مرتب کنیم و آنها را به طور متوالی بخوانيم در میيابيم که قرآن به طور واضح امر گماردن جانشین را با آدم ع شروع کرد و این برگزیدن جانشین تا بعد از محمد(ص) ادامه مییابد
﴿.... وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَة ...... يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ........ إِنْ هُوَ إِلا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلَ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ ....... وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَاَئِكَةً فِي الْارْضِ يَخْلُفُونَ ﴾. (... وقتی پروردگارت به فرشتگان فرمود من خليفه ای را در زمين خواهم گماشت.... ای داوود ما تو را خليفه در زمين قرار داده ايم پس با حق بين مردم حکم کن.......همانا او جز بنده ای که بر او نعمت بخشيديم نيست و او را مثالی برای بنی اسرائيل قرار داده ايم...... و اگر میخواستيم قطعا از شما ملائکهای در زمين قرار میداديم که خلافت را برعهده گیرند)).
و خدای سبحان و متعال خواست و انچه اراده کرد به انجام رساند و فرشتگانی را بعد از محمد ص، جانشین او گرداند همانگونه که عيسی ع را قبل از محمد(ص) گماشت و این فرشتگان، همان آل محمد(ص) از امامان و مهديين میباشند
(... رسو ل الله ص نشسته بود که علی ع بر ایشان وارد شد و رسول الله ص به او گفت : تو شباهتی با عیسی ابن مریم داری و اگر گروهی از امتم در مورد تو آن چیزی را نمیگفتند که نصاری در مورد عیسی ابن مریم گفتند ، در مورد تو سنخنی میگفتم که چون از میان جمعیتی رد میشدی از خاک پایت، تمنای برکت کنند در این حال گروهی از اعرابیون و مغیرة ابن شعبه خشمگین شدند و گفتند که در مورد پسر عمویش مثالی جز عیسی نیاورد و پس از خشم آنها، خدا این آیه را فرستاد :
(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم)
(و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند] * و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او، آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند * [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست * و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار میدهيم)
یعنی از بنی هاشم (ملائکة فی الارض یخلفون ) (فرشتگانی را قرار میدادیم که در زمین جانشین شوند )
حارث ابن عمرو از این ماجرا خشمگین شد و گفت : خدایا اگر این حق باشد و بنی هاشم یکی پس از دیگری جایگزین شوند بر ما سنگی بباران یا عذابی دردناک به ما بده )پس خدا در جواب حارث، این آیه را نازل کرد : (خدا در حالی که تو در میان ایشانی و یا آنان در حال استغفارند ، آنان را عذاب نمیکند ) و رسول الله ص به او گفت: یا توبه کن یا از اینجا برو (رحلت کن )
... به رسول الله اعتراض کرد و رسول الله ص فرمود : این از طرف من نیست بلکه از طرف خدای تبارک و تعالی است . باز حارث گفت : دلم میخواهد توبه کنم ولی از نزد تو میروم ... همینکه از شهر خارج شد، جندله آمد و سر از تنش جدا کرد )(الکافی جلد 8 ص 57)
و به همين دلیل خدای سبحان،کلامش را با این عبارت به پایان برد: (﴿و إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴾ (و همانا آن نشانهاى براى رستاخيز است پس مبادا در آن ترديد کنی و از من پيروى كنيد این راه راست است )
یعنی همانا این گماشتن الهی(لجعلنا منکم) ( قطعا از شما میگماريم) – و آنچه در يگانه وصيت محمد (ص) در شب وفاتش نقل شده است – علمی است که بواسطه آن، دين حق خدا تا روز قيامت شناخته میشود و همانگونه میباشد که رسول خدا (ص) آن را توصيف نمود که آن نوشته، بازدارنده از گمراهی تا ابد است (و انه لعلم للساعه) ( و آن نشانهای برای رستاخیز است )،
(روایات هر دو فرقه که تاکید میکند منظور از این آیه ، آل محمد ع هستند
1- ابا عبد الله ع در مورد ایه (و انه لعلم للساعة )( و آن نشانه ای برای رستاخیز است ) فرمود : معنی آن امیر المومنین است و فرمود که رسول الله ص فرمود : ای علی ! تو پرچم این امت هستی ، هر که از تو تبعیت کند ، نجات مییابد و هر که با تو مخالفت کند ، هلاک میشود و نابود میگردد )(البرهان ج4 ص 897)
2- اباجعفر ع در مورد ایه (هل ینظرون الا الساعة ان یاتیهم بغتة )(ایا منتظر چیزی جز رستاخیز هستند که ناگهان آنها را دریابد ) فرمود : ان ساعت قائم است که ناگهان آنها را درمییابد (تاویل الایات الظاهرة ج2ص571)
3- رسول الله در مورد (انه لعلم للساعة )( آن، علم به زمان رستاخیز است ) فرمود: ستارگان امان اهل آسمانند، آنگاه که ستارهها بروند، وعده اهل آسمان فرا میرسد و من تا باشم، امان اصحابم هستم و وقتی بروم، وعده آنها فرا میرسد و اهل بیت من، امام امتم میباشند و آنگاه که بروند، وعده امتم فرا میرسد ... )(المستدرک ج 2 ص 448)
4- مقاتل در مورد (انه لعلم للساعة )(آن، علم به زمان رستاخیز است ) گفت: در مورد مهدی آخر الزمان است (فیض القدیر جلد 5 ص 383)
و خدا میفرمايد: آن، اینگونه است پس شک نکنيد که آن بازدارنده از گمراهی و انحراف در هنگام قيامت صغری است و بازدارندگی از گمراهی هنگام ظهور کسی است که با اين نص(وصيت) احتجاج میکند، و کسی که با اين نص(وصيت) احتجاج میکند، او صاحب آن است؛ در غير اين صورت صحيح نيست که این وصیت، به بازدارندگی از گمراهی برای کسی که به آن تمسک کند، وصف شود،
و اگر این وصیت از طرف خدا حفظ نشود تا صاحبش مدعی آن شود و دروغگويان و باطلان بتوانند ، ادعای آن را کنند، قطعا وصف بازدارندگی از گمراهی برای آن، دروغ و فريب برای کسانی است که مکلف به تبعيت باطل هستند،
و اين امر از دانای صادق و حکيم مطلق سبحان صادر نمیشود، (این عبارت آشکار میکند که حفاظت الهی از این نص در نهایت در صورتی تحقق مییابد که تنها صاحب نص با آن احتجاج کند و فقط او بتواند نص را کشف کند و هر ادعایی بر وصایت بدون وصیت، ادعای نادانی است که بیارزش میباشد و اگر نص مربوط به او باشد ، پیش از آنکه دیگری ، او را به نص بخواند، خود او به سوی نص هدایت میشود و حال این نادان، تماما مشابه کسی است که امروز بیاید و مدعی شود که او نظریه نسبیت را کشف کرد و کمترین چیزی که در مورد او گفته میشود ، این است که او دیوانه و بی خرد است )
لذا زمانی که صاحب این نوشته، آن را بلند کرد، شک نکنيد که وقت قيامت صغری است ( فلا تمترن بها) ( مبادا در آن ترديد کنی) و کسی که اين کتاب را بلند کند، صاحبش میباشد،
پس اگر میخواهيد از گمراهی و انحراف نجات يابيد با قبول وصيتش، از محمد ص تبعيت کنيد همان وصيتی که در شب وفاتش ايراد فرمود؛ آن وصیتی که در آن علمی موجود است که برای نجات ابدی شما کافی است و در این وصیت، علم به قیامت و شناخت حقيقت در هنگام قيام ، و تشخيص مدعی در زمانی که اين نوشته را که بازدارنده از گمراهی است، بلند کند، موجود میباشد (و اتبعون هدا صراط مستقیم) ( از من تبعيت کنيد اين راه راست است ) يعنی از محمد ص در وصيتش که از طرف خدا است و اشاره به کسانی دارد که بعد از او خلیفه و جانشین هستند، تبعیت کنید
و آل محمد در روایاتشان مشخص کردند که صاحب امر، با این وصیت شناخته میشود :
امام صادق ع در مورد روش شناخت قائم فرمود : با سکینه و وقار و علم و وصیت شناخته میشود (الخصال، الصدوق، ص 200 )