Monday, February 23, 2015

آیا وصیت را کسی جز صاحبش می‌تواند ادعا کند؟

آیا وصیت را کسی جز صاحبش می‌تواند ادعا کند؟

همانگونه که قبلا عرض شد، وقتی اهل بیت ع، برای شناخت صاحب این امر، نشانه و بینه‌ای معرفی می‌کنند، قطعا باید این بینه و نشانه از ادعای مدعیان دروغین محفوظ و مصون باشد، وگرنه چگونه می‌توان نشانه‌ای را که مدعی دروغین نیز بتواند با آن ادعا و سبب گمراهی امت شود را بینه دانست؟

یعنی چگونه ممکن است اهل بیت ع، نشانه‌ای برای قائم ع ذکر کنند که مدعی دروغینی بتواند آن را ادعا کند و در محدوده علم اهل بیت ع نگنجیده باشد!؟ حاشا و کلا  و چگونه ممکن است که وصیتی که پیامبر اعظم ص، آن را تضمین کننده و بازدارنده عدم گمراهی امت خویش برای کسی که به آن تمسک کند معرفی فرمود، بر خلاف تضمین پیامبر ص، باعث گمراهی متمسکین به آن شود؟؟ حاشا و کلا به راستی ضمانت اجرایی فرمایش پیامبر ص در خصوص این وصیت که آن را بازدارنده از گمراهی تا ابد برای متمسکین به آن توصیف فرموده چیست؟

(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ * وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَ اتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ). [زخرف 57-61)]

(و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند] * و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او، آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند * [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيده‌ايم نيست * و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار دهيم * و همانا آن نشانه‌اى براى [فهم] رستاخيز است پس زنهار در آن ترديد مكن و از من پيروى كنيد اين است راه راست).

قريش و عرب با مغالطه‌ای که آن را به صورت سؤال در می‌آوردند و پاسخ آن را از محمد(ص) می‌خواستند مجادله می‌کردند، و سؤال آنها مقايسه‌ی بين الوهيت بتهايشان که مدعی آنها هستند و بين الوهيت عيسی که مسيحيان آن را برای عيسی ع مدعی می‌شدند ، بود، و این در حالی بود که محمد ص که مورد سوال قرار می‌گرفت و الوهيت بتها را منکر می‌شد، و در همان حال به الوهيت مطلق عيسی ع نیز اعتقادی نداشت، بلکه می فرمود عيسی ع انسانی و بنده‌ای از بندگان خدا و خليفه‌ای از خلفای الهی بر روی زمين است. و به همین دلیل، خدا، حال آنها را به مردمی جدل پيشه توصيف نمود، زيرا سؤال بر فرضی نادرست بنا شده که شخص مورد سوال یعنی محمد ص به آن اقرار ندارد و در مورد آن سخن نمی‌گويد و امامان کفر وقتی گرفتار ادله الهی می‌شوند، از این روشها استفاده می‌کنند، یعنی سؤالی را بر مبنای مغالطه و فرضی نادرست مطرح می‌کنند که شخص مورد سوال به آن اقرار ندارد و آن را نمی‌گوید تا به این وسیله بر دعوت الهی اشکال وارد کنند و آنان به دنبال پاسخی برای مغالطه و سؤال نادرست خود که مبنای آن اشتباه است، می‌باشند، و پاسخشان، این است که سؤال مبتنی بر فرضی نادرست است، تا آشکار شود که آنها فقط به دنبال جدل هستند و این موضوع همانگونه است که قرآن آنها را توصيف نمود: (...مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ)، (آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدل پيشه‌اند)،و سپس متن الهی به سخنی ديگر انتقال يافت: (وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ)، (و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار می‌دهيم)،

يعنی اگر بخواهيم قطعاً از شما خلفائی قرار می‌دهيم- که مانند فرشتگان معصوم، مخلص و پاک باشند- تا خلفای خدای سبحان و تعالی بعد از محمد (ص) باشند و بعد از آنکه محمد (ع) به ملأ أعلی منتقل شد، جانشین او باشند و گروهی از آنها جانشین گروهی دیگر شوند همانطور که خدای سبحان قبل از اين، عيسی ع را بنده خدا و خليفه‌ای از خدا در زمين قرار داد. خدای متعال در مورد عيسی‌‌ع فرمود: (و جعلناه)( او را قرار داده‌ايم ) سپس فرمود (لجعلنا منکم )(قطعا از شما قرار می‌دهيم ) و (جعل) قرار دادن در این دو، يکی است،

(إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ* وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم) (([عيسى] جز بنده‌اى كه بر وى منت نهادیم و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدیم نيست* و اگر بخواهیم از شما قرار می داديم... )) يعنی عيسی ع را مثال، الگو و رهبری که به او اقتدا مي‌شد، قرار داد و بنی اسرائيل از او تبعيت می‌کردند و اگر خدا بخواهد از شما نیز خلفايی در اين امت بر می‌گزيند تا به آنها اقتدا کنيد و از آنها تعليم بيابيد و آنها مثالی نمونه هستند که شما آنها را الگوی خود می‌گیرید، همانگونه که خدای تعالی عيسی ع را برگزيد(مثالی برای بنی اسرائيل ). و در حقيقت تعجبی بی پایان از آن کسانی که خودشان را مفسر قرآن می‌شمارند و می‌گويند مراد در اينجا ( بدلا منکم) (عوض از شما) است و اگر ممکن باشد که به اين صورت قبيح با اضافه کردن الفاظ، معانی دگرگون شود به گونه‌ای که منفی، مثبت و مثبت منفی گردد، برای کلام معنایی باقی نمی‌ماند. پس چگونه عاقل می‌گويد که معنی (منکم=از شما ) همان ( بدلا منکم = در عوض شما) است

اين همانند کسی است که می‌گويد معنی ( بله ) همان ( خير ) است و معنی ( خير ) همان ( بله ) می‌باشد!؟ این در حالی است که تعدادی از جن يا انس در قران به دلیلی مانند تشابهشان در طاعت و پاکیزگی و طهارت باطن يا بر حسب ارتقاء در آسمان ها، از فرشتگان حساب شده‌اند ،
و این برخی سخنان مفسران در مورد این آیه است :

طبرسی : جعلنا منکم یعنی بدل از شما ای فرزندان آدم (ملائکة فی الارض یخلفون )(فرشتگانی در زمین جایگزین فرزندان آدم می‌شدند ) یعنی جانشین آنان می‌شدند و معنی : اگر می‌خواستیم شما را هلاک می‌کردیم و به جای شما فرشتگان را در زمین جای می‌دادیم تا آن را آباد کنند و خدا را عبادت کنند )(مجمع البیان ج 9 ص 90 )

مکارم شیرازی : تا گمان نکنند که خدا محتاج عبادتهای آنهاست و او اصرار بر عبادات آنها دارد و او در آیه بعد می‌آورد که ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی فرشتگانی که خاضع فرمانهای خدا باشند و جز طاعت و عبادت خدا را نشناسند (تفسیر نمونه ج 16ص 81)

طبری : ( از مجاهد سخن خدا که ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی زمین را به جای شما آباد کنند (جامع البیان جلد 25ص115)
ابن کثیر : ( لجعلنا منکم ملائکة فی الارض یخلفون ) یعنی به جای شما فرشتگان در زمین جایگزین شوند (تفسیر ابن کثیر جلد 4 ص 143))
آری، خدا ابليس (لع) را از ملائکه محسوب نمود زيرا که قبل از عصيانش و به حسب ارتقائش در آسمانها از ملائکه محسوب می‌شد

﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُوا لِاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّاّ إِبْلِيسَ أَبَى﴾ ]طه:116)(به ياد آر وقتی که به فرشتگان گفتيم برای آدم سجده کنيد پس سجده کردند مگر ابليس که خودداری و امتناع کرد. طه 116)

﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئِكَةِ اسْجُدُواْ لِادَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّاَ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴾( به ياد آر وقتی به ملائکه گفتيم برای آدم سجده کنيد پس سجده کردند مگر ابليس که خودداری و تکبر ورزيد و او از کافران بود. بقره 34 ).

و برگزيدن در آيات قبل، همان برانگيختن اول برای آدم که خليفه خدا در زمين بود، می‌باشد
﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَة قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴾(( به ياد آر وقتی که پروردگارت به فرشتگان فرمود من در زمين خليفه‌ای خواهم گماشت؛ گفتند آيا می‌خواهی کسی که در آن فساد کند و خون ها را بريزد قرار دهی و این در حالی است که ما تو را تسبيح و تقديس می‌کنيم؛ فرمود من چيزی می‌دانم که شما نمی‌دانيد. بقره 30 )

و این برگزیدن ، همان گماشتن حضرت داود ع به عنوان خليفه‌ای در زمين است

﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ ﴾ (( ای داوود ما تو را خليفه ای در زمين گمارديم پس با حق بين مردم حکم کن و از هوا و هوس تبعيت نکن براستی که هوس، تو را از راه خدا گمراه می‌کند همانا کسانی که از راه خدا گمراه می‌شوند به دلیل آنکه روز حساب را فراموش کردند برای آنها عذابی شديد می‌باشد. (ص 26.)

و اگر آيات را مرتب کنیم و آنها را به طور متوالی بخوانيم در می‌يابيم که قرآن به طور واضح امر گماردن جانشین را با آدم ع شروع کرد و این برگزیدن جانشین تا بعد از محمد(ص) ادامه می‌یابد

﴿.... وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَة ...... يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ........ إِنْ هُوَ إِلا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلَ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ ....... وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَاَئِكَةً فِي الْارْضِ يَخْلُفُونَ ﴾. (... وقتی پروردگارت به فرشتگان فرمود من خليفه ای را در زمين خواهم گماشت.... ای داوود ما تو را خليفه در زمين قرار داده ايم پس با حق بين مردم حکم کن.......همانا او جز بنده ای که بر او نعمت بخشيديم نيست و او را مثالی برای بنی اسرائيل قرار داده ايم...... و اگر می‌خواستيم قطعا از شما ملائکه‌ای در زمين قرار می‌داديم که خلافت را برعهده گیرند)).

و خدای سبحان و متعال خواست و انچه اراده کرد به انجام رساند و فرشتگانی را بعد از محمد ص، جانشین او گرداند همانگونه که عيسی ع را قبل از محمد(ص) گماشت و این فرشتگان، همان آل محمد(ص) از امامان و مهديين می‌باشند

(... رسو ل الله ص نشسته بود که علی ع بر ایشان وارد شد و رسول الله ص به او گفت : تو شباهتی با عیسی ابن مریم داری و اگر گروهی از امتم در مورد تو آن چیزی را نمی‌گفتند که نصاری در مورد عیسی ابن مریم گفتند ، در مورد تو سنخنی می‌گفتم که چون از میان جمعیتی رد می‌شدی از خاک پایت، تمنای برکت کنند در این حال گروهی از اعرابیون و مغیرة ابن شعبه خشمگین شدند و گفتند که در مورد پسر عمویش مثالی جز عیسی نیاورد و پس از خشم آنها، خدا این آیه را فرستاد :

(وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَ جَعَلْنَاهُ مَثَلاً لِّبَنِی إِسْرَائِيلَ * وَ لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم)

(و هنگامى كه [در مورد] پسر مريم مثالى آورده شد بناگاه قوم تو از آن [سخن] هلهله درانداختند [و اعراض كردند] * و گفتند آيا معبودان ما بهترند يا او، آن [مثال] را جز از راه جدل براى تو نزدند بلكه آنان مردمى جدلپيشهاند * [عيسى] جز بندهاى كه بر وى منت نهاده و او را براى فرزندان اسرائيل سرمشق [و آيتى] گردانيدهايم نيست * و اگر بخواهيم قطعاً به جاى شما فرشتگانى كه در [روى] زمين جانشين [شما] گردند قرار می‌دهيم)

یعنی از بنی هاشم (ملائکة فی الارض یخلفون ) (فرشتگانی را قرار می‌دادیم که در زمین جانشین شوند )
حارث ابن عمرو از این ماجرا خشمگین شد و گفت : خدایا اگر این حق باشد و بنی هاشم یکی پس از دیگری جایگزین شوند بر ما سنگی بباران یا عذابی دردناک به ما بده )پس خدا در جواب حارث، این آیه را نازل کرد : (خدا در حالی که تو در میان ایشانی و یا آنان در حال استغفارند ، آنان را عذاب نمی‌کند ) و رسول الله ص به او گفت: یا توبه کن یا از اینجا برو (رحلت کن )
... به رسول الله اعتراض کرد و رسول الله ص فرمود : این از طرف من نیست بلکه از طرف خدای تبارک و تعالی است . باز حارث گفت : دلم می‌خواهد توبه کنم ولی از نزد تو می‌روم ... همینکه از شهر خارج شد، جندله آمد و سر از تنش جدا کرد )(الکافی جلد 8 ص 57)

و به همين دلیل خدای سبحان،کلامش را با این عبارت به پایان برد: (﴿و إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴾ (و همانا آن نشانهاى براى رستاخيز است پس مبادا در آن ترديد کنی و از من پيروى كنيد این راه راست است )
یعنی همانا این گماشتن الهی(لجعلنا منکم) ( قطعا از شما می‌گماريم) – و آنچه در يگانه وصيت محمد (ص) در شب وفاتش نقل شده است – علمی است که بواسطه آن، دين حق خدا تا روز قيامت شناخته می‌شود و همانگونه می‌باشد که رسول خدا (ص) آن را توصيف نمود که آن نوشته، بازدارنده از گمراهی تا ابد است (و انه لعلم للساعه) ( و آن نشانه‌ای برای رستاخیز است )،
(روایات هر دو فرقه که تاکید می‌کند منظور از این آیه ، آل محمد ع هستند

1- ابا عبد الله ع در مورد ایه (و انه لعلم للساعة )( و آن نشانه ای برای رستاخیز است ) فرمود : معنی آن امیر المومنین است و فرمود که رسول الله ص فرمود : ای علی ! تو پرچم این امت هستی ، هر که از تو تبعیت کند ، نجات می‌یابد و هر که با تو مخالفت کند ، هلاک می‌شود و نابود می‌گردد )(البرهان ج4 ص 897)

2- اباجعفر ع در مورد ایه (هل ینظرون الا الساعة ان یاتیهم بغتة )(ایا منتظر چیزی جز رستاخیز هستند که ناگهان آنها را دریابد ) فرمود : ان ساعت قائم است که ناگهان آنها را درمییابد (تاویل الایات الظاهرة ج2ص571)

3- رسول الله در مورد (انه لعلم للساعة )( آن، علم به زمان رستاخیز است ) فرمود: ستارگان امان اهل آسمانند، آنگاه که ستاره‌ها بروند، وعده اهل آسمان فرا می‌رسد و من تا باشم، امان اصحابم هستم و وقتی بروم، وعده آنها فرا می‌رسد و اهل بیت من، امام امتم می‌باشند و آنگاه که بروند، وعده امتم فرا می‌رسد ... )(المستدرک ج 2 ص 448)

4- مقاتل در مورد (انه لعلم للساعة )(آن، علم به زمان رستاخیز است ) گفت: در مورد مهدی آخر الزمان است (فیض القدیر جلد 5 ص 383)

و خدا می‌فرمايد: آن، اینگونه است پس شک نکنيد که آن بازدارنده از گمراهی و انحراف در هنگام قيامت صغری است و بازدارندگی از گمراهی هنگام ظهور کسی است که با اين نص(وصيت) احتجاج می‌کند، و کسی که با اين نص(وصيت) احتجاج می‌کند، او صاحب آن است؛ در غير اين صورت صحيح نيست که این وصیت، به بازدارندگی از گمراهی برای کسی که به آن تمسک کند، وصف شود،

و اگر این وصیت از طرف خدا حفظ نشود تا صاحبش مدعی آن شود و دروغگويان و باطلان بتوانند ، ادعای آن را کنند، قطعا وصف بازدارندگی از گمراهی برای آن، دروغ و فريب برای کسانی است که مکلف به تبعيت باطل هستند،
و اين امر از دانای صادق و حکيم مطلق سبحان صادر نمی‌شود، (این عبارت آشکار می‌کند که حفاظت الهی از این نص در نهایت در صورتی تحقق می‌یابد که تنها صاحب نص با آن احتجاج کند و فقط او بتواند نص را کشف کند و هر ادعایی بر وصایت بدون وصیت، ادعای نادانی است که بی‌ارزش می‌باشد و اگر نص مربوط به او باشد ، پیش از آنکه دیگری ، او را به نص بخواند، خود او به سوی نص هدایت می‌شود و حال این نادان، تماما مشابه کسی است که امروز بیاید و مدعی شود که او نظریه نسبیت را کشف کرد و کمترین چیزی که در مورد او گفته می‌شود ، این است که او دیوانه و بی خرد است )
لذا زمانی که صاحب این نوشته، آن را بلند کرد، شک نکنيد که وقت قيامت صغری است ( فلا تمترن بها) ( مبادا در آن ترديد کنی) و کسی که اين کتاب را بلند کند، صاحبش می‌باشد،

پس اگر می‌خواهيد از گمراهی و انحراف نجات يابيد با قبول وصيتش، از محمد ص تبعيت کنيد همان وصيتی که در شب وفاتش ايراد فرمود؛ آن وصیتی که در آن علمی موجود است که برای نجات ابدی شما کافی است و در این وصیت، علم به قیامت و شناخت حقيقت در هنگام قيام ، و تشخيص مدعی در زمانی که اين نوشته را که بازدارنده از گمراهی است، بلند کند، موجود می‌باشد (و اتبعون هدا صراط مستقیم) ( از من تبعيت کنيد اين راه راست است ) يعنی از محمد ص در وصيتش که از طرف خدا است و اشاره به کسانی دارد که بعد از او خلیفه و جانشین هستند، تبعیت کنید

و آل محمد در روایاتشان مشخص کردند که صاحب امر، با این وصیت شناخته می‌شود :
امام صادق ع در مورد روش شناخت قائم فرمود : با سکینه و وقار و علم و وصیت شناخته می‌شود (الخصال، الصدوق، ص 200 )

Friday, February 20, 2015

یمانی همان امر جدید، امام جدید و قائم اول روایات اهل بیت ع

یمانی همان امر جدید، امام جدید و قائم اول روایات اهل بیت ع

همانگونه که قبلا توضیح داده شد، روایات مربوط به یمانی همه بصورت رمز و سرّ بیان شده تا اولا جان صاحب این امر حفظ شود و ثانیا کسی نتواند با استناد به این روایات ادعای دروغینی نسبت به وصیت پیامبر ص داشته باشد و ثالثا رفع تعارض این روایات و معرفی و رمز کشایی از هزاران حدیث متعارض، خود بزرگترین دلیل برای اثبات صاحب این امر باشد.
اما برای فهم این روایات، صاحب این امر بایست خود احادیث را بشکافد تا این شکافتن حدیث، دلیلی عظیم برای صاحبش باشد

عَنْ جَابِرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ رَأَى الْمُسَيَّبَ بْنَ نَجَبَةَ قَالَ وَ قَدْ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مَعَهُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ ابْنُ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ هَذَا يَكْذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ وَ يَسْتَشْهِدُكَ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَقَدْ أَعْرَضَ وَ أَطْوَلَ يَقُولُ مَا ذَا فَقَالَ يَذْكُرُ جَيْشَ الْغَضَبِ فَقَالَ خَلِّ سَبِيلَ الرَّجُلِ أُولَئِكَ قَوْمٌ يَأْتُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيفِ وَ الرَّجُلُ وَ الرِّجْلَانِ وَ الثَّلَاثَةُ مِنْ كُلِّ قَبِيلَةٍ حَتَّى يَبْلُغَ تِسْعَةً أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْرِفُ أَمِيرَهُمْ وَ اسْمَهُ وَ مُنَاخَ رِكَابِهِمْ ثُمَّ نَهَضَ وَ هُوَ يَقُولُ بَاقِراً بَاقِراً بَاقِراً ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ رَجُلٌ مِنْ ذُرِّيَّتِي يَبْقُرُ الْحَدِيثَ بَقْرا. الغيبة( للنعماني)، ص: 312

مردى به همراه مردى ديگر كه او را ابن السّوداء مي‌گفتند نزد امير المؤمنين عليه السّلام آمد، و عرض كرد: يا امير المؤمنين اين شخص به خدا و رسولش دروغ مىبندد و شما را هم شاهد ميگيرد. امير المؤمنين عليه السّلام فرمود خيلى عريض و طويل سخن گفته چه مي‌گويد؟
گفت: سخن از سپاه غضب مي‌گويد. فرمود: دست از اين مرد بردار آنان گروهى هستند كه در آخر زمان مىآيند.
و از هر قبيلهاى يك مرد و دو مرد و سه مرد تا به نه مي‌رسد، به خدا قسم كه من فرماندهشان را به نام مي‌شناسم و جايى را كه فرود مىآيند سپس برخاست و فرمود:
باقر، باقر، باقر(شکافنده‌ای، شکافنده‌ای،شکافنده‌ای) سپس فرمود: آن مردى است از ذرّيّه من كه حديث را با ويژگى خاصّى خواهد شكافت.
و وقتی همه شخصیتهای ظهور بر یک مصداق منطبق می‌شوند که بدانیم در آخرالزمان فقط یک پرچم حق برافراشته خواهد شد که صاحب آن بوسیله وصیت رسول خدا ص شناخته خواهد شد.

عن ابی جعفر ع: مَا أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ يُشْكِلْ عَلَيْكُمْ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ ص وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ وَ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ فَإِنْ أَشْكَلَ عَلَيْكُمْ هَذَا فَلَا يُشْكِلُ عَلَيْكُمُ الصَّوْتُ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ وَ أَمْرِهِ وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ فَالْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تَتَبَّعْ مِنْهُمْ رَجُلًا أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ فَإِنَّ عَهْدَ نَبِيِّ اللَّهِ صَارَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِي

امام باقر (ع) فرمود : هر چیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند وصیت و پرچم و سلاح پیامبر خدا (ص) جای هیچ گونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمی‌گذارد ... بر حذر باشید از کسانی که خود را به دروغ به آل محمد نسبت می‌دهند . که همانا برای آل محمد و علی (ع) پرچمی (یک پرچم) است و برای دیگران پرچم ها . پس در جای خودت ثابت باش و از هیچ‌کس ابداً تبعیت نکن تا مردی را از فرزندان حسین (ع) ببینی که با او وصیت رسول خدا (ص) و پرچم او و سلاح او باشد . تفسیر العیاشی ج 1 ص 64 . بحار الأنوار ج 52 ص 222 . إلزام الناصب ج 2 ص 96

پس باید دنبال شخصی باشیم که بوسیله وصیت رسول خدا ص بر ما احتجاج کرده باشد، وصیت رسول خدا ص، مشخص می‌کند که این شخص، مهدی اول و جانشین و فرزند امام مهدی ع یا همان پرچم هدایت در آخرالزمان یعنی یمانی موعود است.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا وَفَاتُهُ لِعَلِيٍّ ع يَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِيفَةً وَ دَوَاةً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَصِيَّتَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً سَمَّاكَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سَمَائِهِ عَلِيّاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصِّدِّيقَ الْأَكْبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمَهْدِيَّ فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِكَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي عَلَى أَهْلِ بَيْتِي حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِي فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِيَتْنِي غَداً وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِيءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِي وَ لَمْ أَرَهَا فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي- فَإِذَا حَضَرَتْكَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الزَّكِيِّ الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ عَلِيٍّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى الْكَاظِمِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ الرِّضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِيِّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ النَّاصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً (فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ 

امام صادق (ع) از پدرش امام باقر (ع) از پدرش امام زین العابدین (ع) از پدرش امام حسین (ع) از پدرش امیر المؤمنین (ع) که فرمود : رسول خدا (ص) در همان شبى كه وفاتش در آن واقع شد ، به على (ع) فرمود : اى ابا الحسن ، كاغذ و دواتى بیاور و حضرت وصیت خود را املاء فرمود و على مى نوشت ، تا بدین جا رسید كه فرمود : یا على ! بعد از من دوازده امام مى باشند و بعد از آنها دوازده مهدى . پس تو یا على اوّلین دوازده امام مى باشى . خداى تعالى تو را در آسمانش ، على مرتضى ، و امیر المؤمنین ، و صدیق اكبر ، و فاروق اعظم ، و مأمون و مهدى نامیده و این نامها براى غیر تو شایسته نیست ، اى على تو وصىّ من بر خاندانم ، زنده و مرده ایشان هستى ، و نیز وصى بر زنانم هستى ، هر یك را كه تو به همسرى من باقى گذارى ، فرداى قیامت مرا دیدار كند و هر یك را تو طلاق دادى ، من از وى بیزارم و مرا نخواهد دید ، و من نیز او را در صحراى محشر نخواهم دید ، و تو پس از من خلیفه و جانشین من بر امتم هستى ، هر گاه وفاتت رسید ، خلافت را به فرزندم حسن واگذار كن ، كه او برّ وصول است ، چون او وفاتش رسید آن را به فرزندم حسین زكىّ شهید مقتول بسپارد ، چون هنگام وفاتش رسید ، آن را به فرزندش سید العابدین ذى الثّفنات على بسپارد ، چون هنگام وفات او رسد ، آن را به فرزندش محمد باقر بسپارد ، و چون وفاتش رسد ، آن را به فرزندش جعفر صادق واگذار كند ، و چون وفاتش فرا رسد ، به فرزندش موسى كاظم باید بسپارد ، و چون وفات او فرا رسد ، به فرزندش على رضا بسپارد ، و چون وفاتش فرا رسد ، به فرزندش محمد ثقه تقى واگذارد ، و چون هنگام وفات او شود ، به فرزندش على ناصح بسپارد ، و چون وفاتش در رسد ، به فرزندش حسن فاضل واگذارد ، و چون وفات او برسد ، آن را به فرزندش محمد كه مستحفظ از آل محمّد (ص) است ، تسلیم كند ، و ایشان دوازده امامند . بعد از آن دوازده مهدى مى باشند . پس وقتى كه زمان وفاتش فرا رسید ، خلافت را به فرزندش كه اوّلین مهدیان است مى سپارد ، و براى او سه نام است . یك نامش مانند نام من ، و نام دیگرش نام پدر من است و آنها عبد الله و احمد ، و نام سوّمین مهدى است و او اوّلین مؤمنان است. غیبت طوسی ص300

اگر یک پرچم حق در آخرالزمان وجود داشته باشد، پس یمانی باید همان مهدی اول باشد که اولین ایمان آورنده به امام مهدی ع در زمان ظهور ایشان هستند و امر جدیدی که در روایات متعدد ذکر شده، دقیقا همین موضوع شخصیت یمانی یا وصی امام مهدی یا حجتی از جچتهای الهی است.

عن أبي جعفر عليه السلام قال : إن قائمنا إذا قام دعا الناس إلى أمر جديد كما دعا إليه رسول الله صلى الله عليه وآله
امام باقر (ع) فرمود : بدرستی که زمانی که قائم ما قیام کند ، مردم را به امر جدیدی دعوت می‌کند . همانطور که رسول الله (ص) به امری جدید دعوت فرمود . الغيبة للنعمانی : ص 336
عن أبي عبد الله عليه السلام قال : إذا قام القائم عليه السلام جاء بأمر جديد ، كما دعا رسول الله صلى الله عليه وآله في بدو الاسلام إلى أمر جديد

امام صادق (ع) فرمود : زمانی که قائم (ع) قیام کند ، با امری جدید می‌آید. همانطور که دعوت رسول الله (ص) در بدو اسلام به امری جدید بود . الارشاد للمفيد : ج 2 ص 384

عن ابي عبد الله عليه السلام قال : يستأنف الداعي منا دعاء جديدا كما دعا رسول الله صلى الله عليه وآله

امام صادق (ع) فرمود : دعوت کننده‌ای از ما دعوتی جدید را آغاز خواهد کرد ، همانطور که رسول الله (ص) دعوت خود را آغاز فرمود . تفسير العياشي : ج 2 ص 303

عن أبي جعفر عليه السلام قال : يقوم القائم بأمر جديد ، وكتاب جديد

امام باقر (ع) فرمود : قائم با امری جدید و کتابی جدید قیام خواهد کرد . الغيبة للنعمانی : ص 238
و صد البته مانند خود پیامبر ص، این دعوت بصورت غریبانه خواهد بود

عن أبي جعفر عليه السلام قال : إن الإسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا كما بدأ ، فطوبى للغرباء

امام باقر (ع) فرمود : بدرستی که اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه نیز باز خواهد گشت . پس خوشا به حال غریبان . الغيبة للنعماني : ص 336

اما روایات دیگری از این امر جدید به عنوان امام جدیدی یاد می‌کنند!

عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِماءٍ مَعِينٍ» قَالَ: «إِذَا غَابَ عَنْكُمْ إِمَامُكُمْ، فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِإِمَامٍ جَدِيدٍ؟». کافی، جلد 2، ص157

امام کاظم ع در خصوص تفسیر این آیه از قران بگو: «به من خبر دهيد، اگر آب(آشاميدنى] شما ) به زمين] فرو رود، چه كسى آبی گوارا برايتان خواهد آورد؟» فرمود: هنگامیکه امام شما از شما غایب شود، پس چه کسی امامی جدید برای شما خواهد آورد؟

عن الإمام الصادق (ع) في حديث قال : ... فيبايعونه بين الركن والمقام ومعه عهد من رسول الله (صلى الله عليه وآله) قد توارثته الأبناء عن الآباء ... . غيبة النعماني ص282 . بحار الأنوار ج52 ص237 - 239

امام صادق ع فرمود: پس با او بین رکن و مقام بیعت می‌شود و همراه وصیتی از رسول خدا ص است که پسران از پدران به ارث برده‌اند.
عن حذيفة بن اليمان قال سمعت رسول الله ص يقول و ذكر المهدي: إنه يبايع بين الركن و المقام اسمه أحمد و عبد الله و المهدي فهذه أسماؤه ثلاثة. الغيبة - طوسي ص 470 . بحار الأنوار ج 52 ، ص 291ها

حذيفه گويد : شنيدم که رسول الله (ص) درباره مهدی فرمود : همانا با او بين رکن و مقام بيعت می کنند و اسمش احـــــــــــــــمد و عبد الله و مهدی است . اين سه اسم نامهای او می‌باشند.

پس دقیقا همان امام جدیدی که در روایات متواتر از آن به دوازدهمین امام از نسل علی ع و فاطمه س تعبیر شده، همان یمانی است که اولین ایمان آورنده به امام مهدی ع و زمینه ساز ظهور مبارک ایشان می‌باشد.

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ الِاثْنَا عَشَرَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ [مِنْ] «8» وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَرَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ ع هُمَا الْوَالِدَانِ. الغيبة (للطوسي)/ ص: 152؛ کافی ج1،ص 531.

امام باقر ع فرمود: دوازده امام از آل محمد، همه آنها محدث هستند که
از فرزندان رسول خداص و علی ع هستند. پس رسول خدا ص و علی ع، دو پدر آنها هستند.
و چنین است که قائم نیز در روایات اهل بیت ع دو مصداق دارد:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ بَيْنَ يَدَيْهَا لَوْحٌ فِيهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَيْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ع ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ . كافى ج 1 ص 532 .

جابر بن عبدالله انصاری می گوید : بر حضرت فاطمه (س) داخل شدم در حالیکه لوحی در دست آن حضرت بود که در آن ، نام اوصیاء پیامبر(ص) که از فرزندان حضرت فاطمه (س) بودند نوشته شده بود پس من آنها را شمردم دیدم که 12 نفرند که آخرینشان قائم (ع) بود، سه تن از ایشان محمد و سه تن دیگر علی نام داشتند.
پس قائم در روايت جابر انصاری، احمد فرزند امام مهدی (ع) است بعد از اينكه اسم علی (ع) كه شوهر حضرت زهرا (س) و نه فرزندش را جدا كنيم زيرا شمرده شدگان از فرزندان فاطمه (س) بودند . ودلالت بر آن روايت جابر كه بر بودن سه نام علی است درحاليكه امامان با اسم اميرمؤمنان علی (ع) چهار نفراند پس اين دلالت می كند بر اينكه جابر در شمارش اشتباه نكرده زيرا ائمه ای كه بنام محمد واز فرزندان حضرت فاطمه(س) هستند عبارتند از :
1- محمد باقر(ع) 2- محمد جواد (ع) 3- محمد مهدی (ع) وائمه ای كه بنام علی ازفرزندان حضرت فاطمه (س) سه تن اند عبارتند از :

1- علی بن الحسين سجاد (ع) 2- علی بن موسى الرضا (ع) 3- علی بن محمد هادی (ع) .
امام صادق ع فرمود: از ما(اهل بیت) بعد از قائم ع، دوازده مهدى از فرزندان حسین ع می باشد. بحار، ج 53 ، ص148 ، برهان، ج3، ص310 غیبت طوسی ص 685
منظور از قائم در این روایت، امام مهدی ع است.
امام صادق ع فرمود: از ما (اهل بیت) بعد از قائم ع ،یازده مهدى از فرزندان حسین ع می باشد. بحار، ج 53 ، ص145.
منظور از قائم در روایت دوم، مهدی اول مذکور در وصیت پیامبر ص می باشد، پس ایشان نیز قائم می باشند!
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ وُلْدِيَ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً. کافی ج1، ص 534
امام باقر ع فرمود: از فرزندان من، دوازده نقیب و نجیب و محدث و علم آموخته هستند که آخرین آنها قائم به حق است، آن را از عدالت پر می‌کند همانگونه که از ظلم پر شده.
عنه صلّى اللّه عليه و آله: «من ولدي اثنا عشر نقباء نجباء مفهّمون آخرهم القائم» کتاب سلیم بن قیس، ج1، ص 183
پیامبر ص فرمود: از فرزندان من، دوازده نقیب و نجیب و محدث و علم آموخته هستند که آخرین آنها قائم است.
و واضح است که امام مهدی ع، یازدهمین فرزند پیامبر ص است و دوازدهمین فرزند ایشان، همان احمد ع هستند.
عن أبي جعفر عليه السلام قال : يقوم قائما بالحق بعد إياس من الشيعة ، يدعو الناس ثلاثا فلا يجيبه أحد
امام باقر (ع) فرمود : قائم ما به حق قیام می‌کند ، بعد از مایوس شدن از شیعیان . مردم را سه بار دعوت می‌کند ، اما کسی جوابش را نمی‌دهد. دلائل الامامة : ص 455
و صراحت روایت در خصوص اولین قائم که غریبانه امر جدیدی را بر مبنای احادیث اهل بیت ع آغاز می‌کند که شیعیان آن را تحمل نمی‌کنند، واضح است.
عن ابي عبد الله عليه السلام قال : إنه أول قائم يقوم منا أهل البيت يحدثكم بحديث لا تحتملونه فتخرجون عليه

امام صادق (ع) فرمود : اولین قائمی که از ما اهل بیت قیام می‌کند با شما با احادیثی سخن می‌گوید که طاقت تحمل آن را ندارید ، پس با او خواهید جنگید. بحار الانوار : ج 52 ص 375ف الزام الناصب ج1، ص171

و وقتی اولین قائم را بیان می‌کند، واضح است که دومین قائم، همان امام مهدی ع است
و قائم اول در روایات شخصیتش مخفی بوده در حالیکه قائم دوم، کاملا آشکار بوده.

عن امیر المومنین ع: للقائم اسْمَانِ اسْمٌ يَخْفَى وَ اسْمٌ يَعْلُنُ فَأَمَّا الَّذِي يَخْفَى فَأَحْمَدُ وَ أَمَّا الَّذِي يَعْلُنُ فَمُحَمَّد. کمال الدین ج2، ص653

امیر المومنین ع فرمود: برای قائم دو اسم (شخصیت) وجود دارد: اسم (شخصیت) مخفی و اسم (شخصیت) آشکار. پس آن کسی که مخفی است احمد است و آن کسی که آشکار است محمد است.
و معنا ندارد که اسم را به همان معنای اسم در نظر بگیریم چون اگر قرار بر مخفی بودن صرف خود اسم باشد، چرا بلافاصله حضرت آن را بیان کرده، معنای اسم در اینجا شخصیت است.
و برای همین است که همه قائم را انکار می کنند!
عن أبي عبد الله عليه السلام قال : لو قد قام القائم عليه السلام لأنكره الناس ، لأنه يرجع إليهم شابا موفقا
امام صادق (ع) فرمود : اگر قائم قيام كند مردم او را انكار مى كنند ، زيرا او به صورت جوانى رشید و برومند به سوى ايشان باز مى گردد . الغيبة للنعماني : ص 219
عن أبي عبد الله عليه السلام قال : وإن من أعظم البلية أن يخرج إليهم صاحبهم شابا وهم يحسبونه شيخا كبيرا
امام صادق (ع) فرمود : بدرستی که از عظیم ترین ابتلا و امتحان شدن آن است که صاحبشان به سویشان آید در صورتی که جوان است در حالی که آنها فکر می‌کنند که او پیرمردی با سن زیاد است . الغيبة للنعماني : ص 219

Wednesday, February 18, 2015

مبدا حرکت مهدی از سمت «مشرق» است!

مبدا حرکت مهدی از سمت «مشرق» است!
از دیگر روایات بسیار عجیب و متعارض، موضوع شروع حرکت مهدی از سمت مشرق است، در صورتیکه در روایات متعددی ظهور از ناحیه مکه و کعبه مورد انتظار بوده و بنابراین وجود روایات فراوانی مبنی بر آغاز حرکت نظامی مهدی از سوی مشرق با اعلام خبر ظهور در خانه خدا، به هیچ روی قابل جمع نیست.

با استناد به وصیت رسول خدا ص، منظور از این مهدی در روایات ذیل، همان مهدی اول یا احمد ع است که اهل بیت ع مبدا حرکت نظامی ایشان را روایات از سمت مشرق یا خراسان ذکر فرموده‌اند.
نکته مهمتر آن است که وقتی مهدی حضور داشته باشد، سفیانی خروج کند نه آنکه ابتدا سفیانی خروج کرده، سپس مهدی ع ظهور کند!

عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ الْمَهْدِيُّ أَقْبَلُ جَعْدٌ بِخَدِّهِ خَالٌ يَكُونُ مَبْدَؤُهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ . الغیبة للنعمانی، ص304.
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: «مهدى داراى چشمانى است گود افتاده و موى تابدار (مجعد) و بر گونهاش خالى است، مبدأ حرکت او از سوى مشرق است و چون چنان شود سفيانى خروج كند.

و نکته مهم آن است که این مهدی هنگام ظهور سفیانی مخفی شده، تا بعد از تجهیز قوا و تشکیل سپاه ده هزار نفری بتواند قیام کند. در خصوص مشخصات ظاهری مهدی و تعارض روایات و رمزگشایی از آنها، انشاء الله به زودی پست مستقلی درج خواهد شد.
حذلم بن بشير قال : قلت لعلي بن الحسين عليهما السلام : صف لي خروج المهدي وعرفني دلائله وعلاماته ؟ فقال :.. فإذا ظهر السفياني اختفى المهدي ثم يخرج بعد ذلك. الغیبة الطوسی ص 443

حذلم بن بشیر گوید : به امام علی بن حسین (ع) عرض کردم : خروج مهدی و علامت های آن را برای من توصیف بفرمائید . امام زین العابدین علیه السلام فرمود :.... وقتی سفیانی ظاهر شود، مهدی مخفی می‌شود و سپس بعد از آن قیام می کند
عن ثوبان، عن رسول الله ص قال: إذا رأيتم الرايات السود خرجت من قبل خراسان، فأتوها و لو حبوا على الثلج، فإنّ فيها خليفة اللّه المهدي

رسول خدا ص فرمود : اگر دیدید که پرچمهای سیاه از سمت خراسان(ایران) می آیند، خود را به آن برسانید حتی بصورت سینه خیز بر روی یخ ها، زیرا خلیفه خدا مهدی در آن است. اثبات الهدی، ج۳، ص۵۹۵
عن ثوبان قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: يقتل عند كنزكم ثلاثة كلهم ابن خليفة، ثم لا يصير إلى واحد منهم. ثم تطلع الرايات السود من قبل المشرق فيقتلونكم قتلا لم يقتله قوم، فإذا رأيتموه فبايعوه و لو حبوا على الثلج، فإنه خليفة اللّه المهدي
رسول خدا ص فرمود: سه فرزند خلیفه کشته می‌شوند و هیچ کدام به خلافت نمی‌رسند، سپس پرچمهای سیاه از سوی مشرق می‌آیند، پس جنگ سختی خواهد بود که مانند نداشته، سپس چیزی فرمود، پس فرمود: اگر او را دیدید با او بیعت کنید حتی سینه خیز روی یخها، زیرا او خلیفه خدا مهدی است. اثبات الهدی، ج ۳، ص۵۹۶

پس واضح شد که میدا حرکت مهدی اول، از سمت خراسان بوده و هنگام ظهور سفیانی، مخفی شده تا سپاه خویش را فراهم آورده و بتواند از سمت خراسان، قیام خویش را شروع کند.

Tuesday, February 17, 2015

حسین ع، امام زمان کوفیان بود

حسین ع، امام زمان کوفیان بود و کوفیان برای شناخت 
امام زمان خویش فریب علمای بی عمل مانند شریح قاضی 
را خوردند و به فتوای او به جنگ امام زمان خود شتافتند
 در حالیکه همانها برای ایشان دعوتنامه فرستاده بودند،
سوال آن است که اگر ما در کربلا بودیم چگونه و 
با چه معیاری امام زمان خویش را می شناختیم!
آیا به سراغ افراد متخصص و متشخصی مانند 
شریح قاضی میرفتیم که تا آن زمان، 
 کوچکترین خطایی نکرده بود و در تقوا وعلم 
هم شهره خاص و عام بود و هم منصوب حجت خدا؟!
و اگر امروز روز ظهور حضرت باشد او را چگونه خواهیم شناخت؟
آیا قصه کربلا را دوباره تکرار خواهیم نمود؟
و آیا یگانه راه معرفت!، تکیه بر متخصصینی 
است که ممکن است خود به هر دلیل
 در شناخت یا نصرت حضرت شکست بخورند؟
آیا اهل بیت ع معیاری برای شناخت حضرت به ما ارائه نفرموده اند؟!
خداوندا ما را حسینی فرما ولو آنکه در کمیت و قدرت، 
غریب و بی کس و بی یار و یاور باشیم و 
خودت ما را در شناخت و نصرت ولیت
 از غیر خودت و غیر معصومین کفایت فرما
انک علی کل شیء قدیر